۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

به سوی تو

 
به سوي تو به شوق روي تو به طرف كوي تو
سپيده دم آيم مگر تو را جويم بگو كجايي؟
نشان تو گه از زمين گاهي ز آسمان جويم
ببين چه بي پروا ره تو مي پويم بگو كجايي؟
كي رود رخ ماهت از نظرم نظرم؟ به غير نامت كي نام دگر ببرم؟
اگر تو را جويم حديث دل گويم بگو كجايي؟
بدست تو دادم دل پريشانم دگر چه خواهي؟
فتاده ام از پا بگو كه از جانم دگر چه خواهي؟
يكدم از خيال من نمي روي اي غزال من دگر چه پرسي ز حال من؟
تا هستم من اسير كوي تواًم به آرزوي تواًم
اگر تو را جويم حديث دل گويم بگو كجايي؟
بدست تو دادم دل پريشانم دگر چه خواهي؟
فتاده ام از پا بگو كه از جانم دگر چه خواهي؟ 
 

هیچ نظری موجود نیست: